Saturday, February 11, 2012

Amsterdam Cafe


به قولی آن قدر مستم که ذهنم صدای آهنگ را دنبال نمی کند. با نویز سفید اشتباه گرفته می شود که در فضا می پیچد و با خود می برد. ابر سفیدی همه جا را گرفته که نمی دانم گرد محیط است که لحظاتی پیش سبز بوده یا غبار بهشتی ست که زمان مستی جلوی تصویر می گیرد.


این تصویر کافه آمستردام ونکوور است. انتهای راهروی باریک هلندی که با دعاهای تاریخی مستان هندی و عرب و امریکایی مزین شده است. پله ها به منزل گهی قدیمی می کشاندت که برای دود سفید فضا بسیار مدرن به نظر می رسد. رنگ سبز دیوار و قهوه ای زمین بیشتر به رستوران سرراهی می ماند. سه اتاقک تودرتو با درهای بزرگ همیشه باز چوبی که از باج-بگیر سرگردنه شروع می شود و به میز بیلیارد می رسد. به جای کاغذ و قیچی و کاه دستگاه بخور گذاشته اند و جای میان سال خسته ی هلندی را دختر و پسر دبیرستانی؛ از زرد و سیاه تا سفید یخچالی. 

به همه حال مناسب است. به سن ما و شعور ما بیشتر می خورد. بر تک-صندلی سرخ کافه به صدای آهنگ می رویم و برمیگردیم به سپیدی ابر.

1 comment:

رب said...

کافه ی آمستردام باید که درجای خودش باشد آن گاه رنگ و روی زندگی هم دیگر می شود