Friday, March 28, 2008

Vancouver at 2:30AM


دنیای روز را کت و شلوارها می سازند و خیابانهای شب را جماعتی مست که در هوای ابری ستاره می شمارند. از روز تا شب، از آفتاب تا شب ابری پرستاره یک خیابان بیشتر نیست. دو قدم دورتر از کلابهای رقص و صدای بم موسیقی، صدا به زبری سیاه پوستی بدل می شود با کلماتی شمرده و کشیده:ه
Thank you gentlemen for listening to me and not shooting me out here. I am HIV positive and need some cents for food ...
قدم هایی سریع تو را به زن میان سالی اسپانیایی می رساند که مست و کیسه به دست عابرین پیاده را با صدایی زبر و خشن به میهمانی آبجو می خواند. آنقدر باهوش که از آهنگ کلمات، شاهنامه بخواند؛ آنقدر مست که آهنگی در کلماتش دیده نشود.ه
تنوع رنگ در تاریکی شب بسیار بیشتر از روزهاست. و آنقدر هست آدمِ بیکارِ خواب زده، که اتوبوسی برایشان به حرکت درآید. اتوبوس شب رنگین کمانی ست از سفیدِ شرابی تا خاکستریِ دودی