Monday, July 18, 2005

Memories

7/18/07

بلبلی خون دلـی خورد و گلی حاصل کرد
باد غیـرت به صدش خار پریشان دل کرد
طوطیی را به خیال شکری دل خوش بود
ناگهان نـقـش فــنـا نـقـش امـل بـاطـل کرد
قرّه العین مـن آن میـوه ی دل یـادش بـاد
که چه آسـان بـشد و کـار مـرا مشکل کرد
سـاربـان بـار مـن افــتـاد خـدا را مـددی
که امـیـد کرمـم هـمـره ایـن مـحـمـل کرد
روی خـاکی و نـم چـشـم مـرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه از این کهگل کرد
آه و فریاد که از چشم حسود و مه چرخ
درلحد ماه کـمان ابـروی من مـنـزل کرد
نزدی شـاه رُخ و فـوت شد امکان حافظ
چـه کــنــم بــازی ایــام مـرا غـافــل کرد

Monday, June 13, 2005

Forgotten Hopes

6/13/07

دیـریـست که دلـدار پـیـامی نـفـرسـتاد
نـنوشت کـلامی و سلامی نـفرستاد
صد نـامه فـرستادم و آن شـاه سـواران
پـیکی نـدوانـید و پـیـامی نـفـرستاد
سـوی من وحـشی صفت عـقـل رمـیده
آهـو روشی کـبک خـرامی نـفرستاد
دانست که خواهم شدنم مرغ دل ازدست
وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد
فریـاد که آن سـاقی شکر لب سرمسـت
دانست که مخمورم و جامی نـفرستاد
چـندان که زدم لاف کـرامات و مـقامات
هـیچم خـبر از هـیچ مـقامی نـفرستاد
حـافظ به ادب بـاش که واخواست نـباشد
گر شــاه پـیامی به غـلامی نـفرستاد