Sunday, January 28, 2007

The last start


محرم آغاز سال است برای ماه
هر سال در این آغاز چیزی از من به غنیمت می گیرند
چیزی که شاید خراج سال آینده باشد
خراجی پرارزش تر از گذشته
که تکامل را به یاد داشته باشم

این بار تمام وجودم را به غنیمت گرفتند
چیزی برای سال آینده ندارم
این آخرین آغاز است

Sunday, January 21, 2007

See Emily Play


چقدر حال ميده در اوج اندوه خندیدن
در اوج عصبانيت آدامس جویدن و چارلی چاپلین نگاه کردن
در اوج خستگي گير دادن به يه مساله رياضي که حالتو به هم میزنه
در اوج فریاد استاد، گوشهارو گرفتن و تماشا کردن
.
حال میده با 4تا سرباز پیاده امید بستن به بردن بازی
.
.
با واقعيتها بازي می کنیم
واقعيتها هم با ما بازی می کنن
بازیش باخت نداره، نگران نباشید؛
حرکت اشتباه فقط بازی رو سخت تر می کنه!ه

Monday, January 01, 2007

Tragedy


خاطرات شيرينم يادم نمياد

بايد کلي فکر کنم تا يه تصوير کلي ازشون بسازم

که البته ديگه شيرين نيست


قشنگترين داستانهاي تاريخ تراژدي بودن

انگار ذهن همه ي آدما تراژدي رو دوست داره

دوست دارن يکي بدبخت تر از خودشون ببينن که واسش دل بسوزونن

اما فقط توي داستانها و فيلمهاي سينمايي